همدلی با زمینی که در آن زندگی می کنيم
سرود زمين پاک به سفارش سازمان حفاظت محيط زيست و به مناسبت روز زمين پاک ( دوم ارديبهشت) ساخته شد. آهنگ اين سرود را استاد مجيد کياني بر اساس موسيقي دستگاهي (رديف) و در دستگاه نوا ساخته اند و شعرآن را آقاي اسدالله شعباني سروده است. اين سرود توسط گروه "سپهر" در روز يکشنبه 6/2/1383 و درمراسمي که به مناسبت روز زمين پاک توسط سازمان حفاظت محيط زيست و در حضور وزير کشور برگزار شده بود، اجرا گرديد.
ميرهاشمی از کمانچه می گويد
مدتي است که در بخش گفتگوي ويژه در مورد سازها، از برنامه نيستان راديو فرهنگ، آقاي احمد رضا ميرهاشمي، عضو پيوسته مرکز حفظ و پژوهش موسيقي، به بررسي ساختمان ساز کمانچه و شيوه هاي اجراي اين ساز ايراني ميپردازند. اين برنامه روزهاي دوشنبه پخش ميشود.
نوا به یاد وقايع نينوا
استاد مجيد کيانی در تاريخ 21 اسفند سال گذشته در سالن اصلی بنياد آفرينشهای هنری نياوران به تکرار برنامه نگرشی بر غم در موسيقی دستگاهی ايران: نوا پرداختند. اين برنامه که علی رغم عنوان ثابتش تقريبا هر ساله با تفاوتهای چشمگيری توسط مدير محترم مرکز و در ايام سوگواری محرم تکرار می گردد امسال نيز مشتاقان زيادی را به سوی خود کشاند.
خاور دور و موسيقی ايران
استاد علي بياني، عضو شوراي تخصصي مرکز و احمدرضا ميرهاشمی (عضو پيوسته مرکز) در اواخر بهمن ماه سال گذشته به کشورهاي فيليپين و مالزي سفر کرده و درچندين دانشگاه اين کشورها به اجراي کنسرتهاي پژوهشي پرداختند. در اين برنامه ها که با استقبال مخاطبين همراه بود نمايندگان مرکز را آقايان امير اخوت (سنتور) و جهانگير مهرپروران (آواز) همراهی می کردند.
استادان و اعضای پيوسته مرکز: داوران جشنواره
جشنواره موسيقي دانشجويان دانشگاه هاي علوم پزشکي سراسر کشور از 18 تا 21 بهمن ماه 1382 در تهران در محل فرهنگسرای شفق و در چند بخش موسيقی دستگاهی، موسيقی کلاسيک غرب و نيز بخش های جنبی برگزار گرديد. هيأت داوران بخش موسيقی دستگاهی را استادان مجيد کيانی، عبدالنقی افشارنيا و همچنين آقايان سيد وحيد بصام و فرشاد توکلی (اعضای پيوسته مرکز) تشکيل می دادند. در روز نخست اين جشنواره سيد وحيد بصام در تالار اصلي دانشکده پرستاري و مامائي دانشگاه علوم پزشکي ايران به ارائه کنسرتی پژوهشی پرداخت و نيز فرشاد توکلی (سه تار) و فريد خردمند (ضرب) به همراهی مهدی اعظم منش (آواز) برنامه ای را در دستگاه سه گاه در دومين روز جشنواره ارائه کردند.
گروه سپهر و نوزدهمین جشنواره موسیقی فجر
نوزدهمين جشنواره بين المللي موسيقي فجر، امسال از اين بخت و اقبال برخوردار بود که شاهد اجرايی از اعضای مرکز حفظ و پژوهش باشد. گروه سپهر آثاري از موسيقي دستگاهي را در قالب هاي تکنوازي و همنوازي و در دو فسمت (به ترتيب در آواز افشاري و دستگاه ماهور) ارائه کرد. اين برنامه که در خانه هنرمندان و در تاريخ 23بهمن 1382 انجام گرفت با استقبال چشمگيری مواجه شد.
گزارش گردهمايی ششم
ششمين گردهمايي مرکز در تاريخ 1 بهمن 1382 طبق همان قرار قبلی برگزار گرديد. خوشبختانه در اين نشست اعضا توانستند از صدای ساز يکی ديگر از استادان مرکز بهره مند گردند: استاد عبدالنقی افشارنيا به تکنوازی در آواز ابوعطا پرداختند.
پس از ايشان صدای سنتور مينو زهرايی (عضو پيوسته مرکز) که در دستگاه ماهور به تکنوازی پرداخت در محل گردهمايی طنين انداز شد. در اين جلسه به علت حضور آقايان ملارفيعي و پاکزاد (از مسئولين واحد موسيقي سازمان صدا و سيما) اجراي گروه سپهر به جاي ساز و آواز آقايان رنجبر و نمازي قرار گرفت.
ردیف راهی برای ذکر
اسم خواندي رو مسمي را بجو
مه به بالا دان نه اندر آب جو
(مولوي)
" ذكر " در لغت به معني ياد كردن، دعا، نماز و نيز ورد آمده است. در اينجا، آن مفهوم از " ذكر " مورد نظر ماست، كه مشخصا" با " تكرار " پيوستگي كامل داشته و انسان را از رهگذر خود، به كمال باطني رهنمون مي شود. درين جايگاه عامل تكرار را به هيچ روي نمي توان از ذكر جدا ساخت. زيرا درين مفهوم از ذكر در واقع مفهوم " تاويل " وجود دارد. تاويل بازگشت به اول و رجعت " اسم " به " مسمي " است. پيوند معني با كلمه است و بدين سان ذكر و تاويل راهي است به سوي يكي شدن و بالاخره جاده ايست به سوي توحيد.
درين نگرش، تكرارها در ظاهر مشابه و در باطن متفاوتند. هر تكرار نسبت به تكرار قبلي در مرتبه اي بالاتر و نزديكتر به اصل قرار خواهد داشت. براي ذكر، تنوع موضوع لازم نيست چرا كه ذكر از راه تكرار به مقصود مي رسد و تنوع طلبي در موضوع با روح تكرار مخالف است. آنگاه كه ما كلمه اي مثل " الله " را، با حضور قلب تكرار مي كنيم، به ذكر مشغول مي شويم و اين ذكر آنگاه صورت حقيقي به خود مي گيرد كه به تاويل بيانجامد و ما را از اسم به مسمي برده، منجر به " وصل " شود.
از اينرو تاويل خودشناسي است. تاويل گذشتن از امور اعتباري و پشت سر گذاشتن تعين ظاهري امور است. تاويل تبديل " علم حصولي " به " علم حضوري " است. و اين در سايه " تكرار " بدست مي آيد.
گر ز نام و حرف خواهي بگذري
پاك كن خود را زخود هان يكسري
همچو آهن ز آهني بيرنگ شو
در رياضت آينه بي زنگ شو
خويش را صافي كن از اوصاف خويش
تا ببيني ذات پاك صاف خويش
بيني اندر دل علوم انبياء
بي كتاب و بي معين و اوستا
هنر ايران چه آنگاه كه در قالب كلمات و يا نقوش كاشيكاري ها و حجوم معماري ظاهر مي شود، چه زماني كه گستره قالي ها و پرده هاي نگارگري را مزين مي كند، و چه وقتي كه جامه صوت به تن مي پوشد، در همه جا بر پايه تكرار، تاويل و ذكر عمل ميكند.
تكرار نقوش، نقش در نقش بودن، حركت به سوي آسمان و اوج گرفتن ويژگي بارز هنر ايران زمين است. ما در شبستان هاي مسجد جامع اصفهان و در سياه مشق هاي كلهر، هر دو به يك اندازه ذكر را مي شنويم و از اين رهگذر با وحدت، تسبيح و ستايشي يكي مي گرديم.
موسيقي حقيقي ايران (رديف) تجلي تكرار و تاويل در قالب صوت است. بررسي موسيقي رديف اين مدعا را به آساني ثابت خواهد كرد. موسيقي رديف " هفت " نوع تكرار را شامل مي شود :
1 - تكرار صدايي ثابت به صورت " واخوان " ها و يا به صورت نقشي در يك گوشه مانند گوشه هاي " حزين " " درآمد " هاي همايون و راست پنجگاه و " بزرگ " از دستگاه شور و نيز در كشش هاي موسيقي كه در سازهاي مضرابي با عنوان " ريز " اجرا مي گردند.
2 - تكرار يك انگاره كوچك در يك گوشه كه در نهايت ساختار و فرم گوشه را ارايه مي دهد. مانند گوشه " بسته نگار " و " تحرير بلبلي ".
3 - تكرار يك انگاره در چند گوشه مختلف مانند انگاره گوشه هاي " نهيب "، " آشورآوند " از دستگاه ماهور و " حصار " از دستگاه چهارگاه.
4 - تكرار انگاره اي بزرگتر كه خود از تكرار دو يا چند انگاره كوچكتر بدست آمده مانند تكرار انگاره " تنن تنن تن " در گوشه " نغمه اول " دستگاه شور و يا تكرار " تنن تنن تننن تن " در گوشه " كرشمه ".
5 - تكرار گوشه اي در چند دستگاه مانند گوشه هاي : " حزين "، " كرشمه "، " زنگوله "، " بسته نگار " و...
6 - تكرار فواصل دستگاه يا آوازي در دستگاه يا آوازي ديگر مانند تكرار شور در گوشه " ملك حسين " از دستگاه نوا و يا تكرار فواصل " همايون " در " راك " هاي ماهور و نيز تكرار فواصل ماهور در راست پنجگاه.
7 - و بالاخره تكرار رديف در آموزش و اجرا و در سالهاي زندگي هنرمند موسيقي رديف.
بدين سان زندگي موسيقيدان رديف در هاله اي از تاويل و تذكر فرو خواهد رفت.
تكرار موسيقي توسط موسيقيدان در نهايت تكراري براي شنونده است و به اين ترتيب موسيقي رديف صرفا" براي اجراي موسيقي ارايه نمي گردد، بلكه موسيقي محملي است، براي سفر به ابتدا، مركبي براي راهي شدن به سوي ذكر. موسيقيدان دست در دست شنونده اش به سوي تاويل سفر خواهد كرد. از اينرو اجراي موسيقي يك نوع همكاري و مشاركتي است جمعي. اجراي موسيقي كارواني است كه قلب ها را از قريه " صورت " به كشور " معني " كوچ مي دهد.
آنچه در فوق آمد تا زماني مصداق خواهد داشت كه موسيقي - مانند ساير هنرهاي اين سرزمين - بر انگاره ها و نحوه بكارگيري آنها پايبند باشد. در غير اينصورت با بكارگيري تفكر تنوع طلبي (از نوع غربي اش) هيچ گاه تاويلي رخ نخواهد داد. بر عكس فكر و قلب لحظه به لحظه از مسمي دور شده در اسم فرو مي رود. از معني فاصله مي گيرد و به صورت دلبسته مي شود
تفكري كه ما را به خلق آثار نو، تنها از آن روي كه نو باشند دعوت مي كند، محصولي جز مصرف گرايي نخواهد داشت. و به همين جهت است كه مشاهده مي كنيم هنرمندان اين نگرش، هرازگاهي اثري نو يا نوآوري ديگري انجام مي دهند كه در حقيقت نوآوري بعدي، مرگ اثر قبلي است، درست مانند هنرهاي پاپ و بازاري و يا موسيقي هاي نفساني كه عمري چند هفته اي دارند.
در اينجا قصد نفي و انكار " نوآوري " نيست. بلكه برآنيم تا دريابيم كه " نو " از نقطه نظر فرهنگي چون فرهنگ زيبايي شناسي ايران كه ذكر و تاويل را بكار مي گيرد چه تعريفي خواهد داشت. ما در موسيقي و هنري كه از طريق تكرار دست به ذكر مي زند نيز شاهد آثار نو خواهيم بود اما " نو " به مقوله " باطن " باز مي گردد و نه " ظاهر ".
در فرهنگ ذكر و تاويل تكرار انگاره - همانطور كه پيشتر گفته شد - در ظاهر ثابت است اما در باطن حركتي صعودي دارد. به بيان ديگر درين تكرارها موضوع هر بار صورتي مشابه قبل خواهد داشت اما در حقيقت باطني نزديكتر به اصل را ارايه ميدهد.
موسيقيداني كه در سالهاي زندگي، موضوعات فراگرفته اش را (رديف را) بارها و بارها تكرار مي كند از چه جهت احساس ملال نمي كند؟ در صورتي كه مي دانيم انسان فطرتا" از كليشه سازي و تكرار عين به عين و بسته، گريزان است. پس لاجرم بايد اذعان كرد كه عنصري، در هر تكرار تغيير مي كند، كه حال اگر اين تغيير در ظاهر نيست، پس يقينا" در باطن خواهد بود.
عكس اين موضوع نيز كاملا" صادق است. چرا كه براي مثال تمام موسيقي هاي روز و بازاري باطني ثابت و در حقيقت غير انساني دارند، اما ظاهرشان با يكديگر داراي تفاوت است.
همانطور كه پيشتر اشاره شد ذكر و تاويل - كه " تكرار " را بكار مي بندد - در واقع فرآيند تبديل " علم حصولي " به " علم حضوري " است. آنچه ما را به علم حضوري رهنمون مي گردد " تكرار " و آنچه ما در علم حصولي متبحر مي كند " تمرين " است. به بيان ديگر مراد از تكرار " تمرين " كردن موضوع نيست. چرا كه تمرين در عين حال كه فوايدي را بهمراه دارد، هيچ گاه به تاويل نمي انجامد. امروزه هنرمندان متاثر از تفكر غربي كشورمان، در عين حال كه تكرار را مدام نفي مي كنند، بر عكس تمرين را بيش از پيش سفارش مي كنند. تمام كتابها و دستور كارهاي آموزش موسيقي، امروزه بر محور " تمرين " و عدم " تكرار " استوار گرديده اند. و از آنجا كه تمرين تنها حيطه علم حصولي را (علمي كه مي توان گفت، نوشت و ثبت كرد) در بر مي گيرد، هنرجو را تنها درگير صورت ظاهر آهنگ ها و گوشه ها كرده، در نتيجه مدام قطعات جديدي ارايه مي دهند تا اگر باطن آثار فاقد حركت است، حد اقل ظاهرشان داراي تفاوت باشد.
اين نگرش چاره اي جز ساختن آهنگ هاي ظاهرا" مختلف ندارد و در واقع آنچه ما امروز " نوآوري " مي ناميم، مدار بسته اي است، كه از سر اجبار، در آن دور مي زنيم.
از سموم نفس چون با علتي
هرچه گيري، تو مرض را آلتي
گر بگيري گوهري، سنگي شود
ور بگيري مهر ِ دل جنگي شود
ور بگيري نکته بکري لطيف
بعد ِ درکت، گشت بي ذوق و کثيف
که من اين را بس شنيدم،کهنه شد
چيز ديگر گو به جز آن، اي عضد
چيز ديگر تازه و نو گفته گير
باز فردا زان شوي سير و نفير
دفع علت کن چو علت خو شود
هر حديثي کهنه پيشت نو شود
دلبستگي ما به " صورت " هنر موسيقي و تنها علم حصولي آن، ما را بر آن داشته كه مدام از ثبت نغمات - چه در قالب صوت و چه به صورت نوشتار - صحبت كنيم، و به صورتي بيمارگونه هر روز يا دريغ آهنگ هاي ثبت نشده گذشته را بخوريم، و يا در روياي اينكه فردا، نت هاي ما را، ديگران خواهند خواند فرو برويم. به اين ترتيب دستها يمان را به سوي دو " هيچ " دراز كرده ايم. پشتمان بر باد است و چشممان در تاريكي. پايان سخن...
" تكرار " در موسيقي حقيقي ايران (رديف) نه تنها عيب اين موسيقي نيست بلكه شايد بزرگترين حسن اين هنر نيز باشد. " تكرار " ايستادن نيست. " تكرار" پيشروي كردن هم نيست.
تكرار پرواز " است و عروج، طراوت است و رهايي. برخاستن است، و يكي شدن با خورشيد.
بهوا داري او ذره صفت رقص كنان
تا لب چشمه خورشيد درخشان بروم
فرشاد توکلی